سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ستم بپرهیزید که دلهایتان را ویران می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
به دیدارم بیا

**** کیخسرو بخش اول

کیخسرو، آخرین فرمانروای میترایی ایران است و کتاب حماسی شاهنامه از پادشاهی کیومرث تا کیخسرو، دارای فضای میترایی است. به روزگار کیخسرو، هماهنگونه که به روزگار فریدون بوده است، دیگر دشمنان جملگی منکوب می گردد و ایران و توران بر زیر یک لوا در می آید.

سرگذشت کیخسرو و کناره گیری وی از پادشاهی با سرگذشت ((یودهیشترا)) (1) راجه بزرگ و مقدس پاندویی، و جنگ مشهور میان او و عموزادگان کورویی اش مشابه است.

در طول سالیان دشنمی میان دو حکومت، که در اصل از یک نژاد و یک نیا بودند، به آخرین جنگ که می توان آن را جنگ سرنوشت نامید، در هر دو اثر مهابهاراتا و شاهنامه، هاله ای از قدس و کمال است که سیمای کیخسرو و یودهیشترا به هم مانند است، مشابهت شگرف این دو اسطوره از نظر خویشاوندی فرهنگی، جالب است.

هر دو پس از کامروایی و پیروزی بر دشواری های و خاصه پس از کامیابی و نابودی دشمن، دست از پادشاهی و فرمانروایی می کشند و در میان حیرت نزدیکان خود، راهی را فرا پیش می گیرند و همراهان نخست پیشترینه باز می گردند. خطرهایی را که در کمین روندگان است و همراهان صمیم که در راه یکی از پی دیگری از پای در می آیند، در هر دو آن یکی است.

پاندوان (2): هر پنج برادر و دروپادی و سگ، هر هفت به جانب برآمدن آفتاب روان شدند، یودهیشترا، پیشاپیش بی اینکه به واپس بنگرد، همچنان پیش می رفت و از پی او بهیما سینا (3)، سه دیگر آرجونا (4)، چهارم ناکولا (5)، پنجم ساهادوا (6)، ششم دروپادی (7) و هفتم سگ ... سرانجام به کوه هیماچالا، آنگاه کوه و از پی کوه، به ناگاه دروپادی از پای در می آید، بهیما پرسید که : این زن مقدس گناهش چه بود، که از همرهی بازماند؟ یودهیشترا گفت : او گناهی نداشت به جز اینکه در میان برادران با آرجونا محبت از همه بیش داشت.

به هرچند مرحله، یکی از پای در آمد و سرانجام همین یودهیشترا ماند با سگی که به همراه وی بود. این سگ به باطن ((فرشته نیکی بود)) از برای آزمون راجه، که آن موجود را حیوانی پلید نداند و خود را بر او ارجی ننهد. حتی وقتی که می بیند جملگی عزیزانش، یکی پس از دیگری، از پای در می آیند، لیکن سگ همچنان با راجه پیش می آید و آنگاه خداوندگار ((ایندرا)) به پیشواز می آید و دعوت به فردوس برین می کند، راجه می گوید : پس این سگ کجا می رود؟ ایندرا پاسخ می دهد : بهشت جایگاه این جانور پلید نیست، راجه می گوید : این جانور به گفته شما پلید است، لیکن تا پایان راه با من همراه بوده است، این از انصاف بسی به دور است که من چنین همراهی را که تا پایان راه با من بوده است، پشت سر گذارم، و سگ در این هنگام به فرشته خیر، جای می پردازد.

و کیخسرو، آنگاه که دشمنان را از پای در می آورد و کین پدر می گیرد و بر سریر پادشاهی تکیه می زند، به فکر فرو می رود که جمشید، که پیش از وی به پادشاهی عالم رسید، بر ابر و باد و مرغ و ماهی فرمان می راند، لیکن مقام بلند شاهی و قدرت، سبب شد وی به اغوای شیطان قدرت، خود را خدای انگارد و چنین پندارد که هرچه در عالم از او به یادگار مانده است، تنها خود وی نه هیچ نیروی دیگری وی را یار بوده است، لذا فره سعادت خدایی از وی برتافت و ضحاک بر وی چیره آمد و ملک از دستش بیرون رفت.

کی کاووس، نیای وی به آهنگ عروج بر آسمان شد و روزگارش تباه گردید، جهانی که بر هیچ کس نمی پاید و آنچه برجای می ماند، نام نیکوست.

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه گاه برو دست اهرمن باشد (8)

شبهای دراز بیدار می ماند، به درگاه خداوند می نالید :

جهان دار شد پیش برتر خدای

همی خواست تا باشدش رهنما

همی گفت کای کردگار سپهر

فروزنده ماه و خورشید و مهر

ازین شهریاری مرا سود نیست

گر از من خداوند خشنود نیست

تا آنکه به رویای صادق، سروش وی را رهنمون می آید :

بخفت او و روشن روانش نخفت

که اندر جهان با خرد بود جفت

چنان دید در خواب کورا به گوش

نهفته بگفتی خجسته سروش

که هرگاه می خواهی پایان کارت خوشبختی باشد، به هرچه ترا به سوی بدی و خودکامگی می کشد و چشم را می فریبد، رخ برتاب، گنج را به نیازمندان ده، از مقام و سلطنت چشم بپوش و راه خداوند پیش گیر و از هرآنچه ترا از حق بازد دارد، روی برتاب، و کیخسرو به فرمان سروش چنین می کند و دست از تخت و تاج سلطنت می شوید و به راه می افتد.

 

1- Yudhishtira

2- Panduan

3- Bhima sina

4- Argona

5- Nakula

6- Sahadeva

7- Drupadi

8- از حافظ است

 

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/5/28:: 3:38 عصر     |     () نظر

اعتبار و اهمیت شاهنامه  

 

این کتاب عظیم که از نظر اخلاق، حکمت و فرهنگ، یکی از برترین و شکوهمندترین آثار نبوغ بشری است، از دیرباز، منظور نظر عالم هنر و معارف جهان بوده است. ترجمه های بسیاری به زبان های زنده عالم از این اثر والا شده است و آن را با آثار و رزمنامه هایی، همانند ایلیاد و ادیسه سنجیده اند و این سنجش، دلیل عدم آگاهی کسانی بوده است که هرگاه با زبان منطق ((هُمر)) آشنایی داشته اند، بی تردید از منطق فردوسی بی خبر بوده اند.

اگر به مثل، شاهنامه را با اثر عظیمی همچون مهابهاراتا می سنجیدند، به سبب قرابت اندیشه و منظور القایی این دو اثر، کاری بجا بود که دقیقاً و بی هیچ تردید، کار خاورشناسان غربی نیست. چرا که در مباحثی که از این پیش نگاشته آمده است؛ صفات و ارزش هایی که در مکتب های غربی، همچون دلیری، عشق، زیبایی، هنر، علم و هر فضیلتی دیگر وجود دارد، اموری هستند نسبی، در حالی که در منظومه ((رامایان))، اموری مطلق و معنوی می باشند.

بزرگترین پهلوان در رزمنامه یا تراژدی ایلیاد، آشیل (1) پهلوان رویین تن است که بدین چند بیت از منظومه، در سرود نخست می خوانی: ((ای الهه شعر! خشم ((آخیلوس)) (آشیل) فرزند پله (2) را بسرای. برای خشمی دل آزار که دردهای بی شمار مردان آخایی را فراهم کرد، و آنهمه نفوس مغرور و دلیر را به کام مرگ افکند و پیکرشان را طعمه سگان و مرغان لاشخوار ساخت، تا اراده زئوس، خدای خدایان انجام پذیرفت ... سخن به میان آور از آن زمانی که ستیزه ای شوم میان آگاممنون(3) پادشاه مردم و آخیلوس دلاور که از نژاد خدایان بود، نفاق افکند)). (4)

این خشم برسر زنی بود، که در جنگ، با زنان دیگر اسیر گشته بود و نصیب آشیل شده بود. آگاممنون به سبب از دست دادن زن دیگری که در تقسیم اسیران، سهم وی بود، دست بر سر اسیر آشیل گذاشت و این معنی موجب خشم آشیل گشت.

خشمی که در کشتار سپاهیان و مردم ((تروا))، گنهکار و بی گناه، زنهارخواه و هماورد، پیر و جوان و کودک را روانه قلمرو ((هادس)) (5) خدای مرگ ساخت.

دلیری و شجاعت، نخستین جلوه اش پیروزی مرد بر خشم و خواهش خویشتن است، و از این نظر، ((آشیل)) نه همین از شجاعت بی بهره است؛ بلکه اراده او زبون و اسیر خودی و خصلت خویش نیز است، اراده او اسیر خشم بی حد و مرزی است که تنها زبونان را شاسیته است.

اودیسه، که از نام ((ادیسیوس)) (6) ((اولیس)) (7) گرفته شده است، یکی از نیرنگ بازترین مردمی است که مظهر خدای نیرنگ، یعنی ((دیسیتین)) است، خدایی مظهر نفاق و دورنگی و زرق و حیلت گری.

عشق، زیبایی، آزادی، مفاهیمی هستند که دوتای نخست زاییده و فرع اراده تولید مثل است، و آزادی مقوله ای است، که هرگز تعریفی جامع و مانع، درباره آن وجود ندارد.

 

1- Ashille

2- Pele

3- Agamemnon

4- رک : ایلیاد ص 43

5- Hadas

6- Odysseus

7- Uliys

 

منبع : مهر و آتش

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/5/19:: 10:38 عصر     |     () نظر

**** قدرت مادی چیست- بخش چهارم

در معرکه ها و زرمگاه های شگرف و حیرت انگیز رزمنامه مهابهاراتا، به پهلوانانی بر میخوریم که جملگی، دارای نژاد آسمانی هستند. این قهرمانان، نه همین در فنون رزم و خطر، هریکی، سرگذشتی شورانگیز و عبرت آموز دارند، بل در صفات والای اخلاقی، از ایثار و گذشت و وفای به عهد، عرفان و حکمت، بر سالکان طریق و برهمنانی که در ریاضت های نفسانی و تحمل شداید، شهره آفاقند، فضیلت و برتری دارند.

از جمله: بهشیما (1)، کارنا (2)، یودهشیترا (3)، آرجونا که هریکی در تبار و گوهر، حتی بر ایندرا، خداوندگار ساکنان آسمان، که در عین حال خدای رعد و برف و باران است، برتری دارند.

لاجرم این مجموعه، منظومه ای حکمی، فلسفی و عرفانی از نظر غنای معانی و عمق مطالب، یکی از غنی ترین آثار دانش و حکمت بشری است.

هنگامی که ((آرجونا))، سردار سپاهیان پاندویی، بر سپاهاهیان کورویی پیروز می آید و هنگامی که این جنگ ناخواسته بر وی تحمیل می گردد، و می بیند که می باید از برای فرمانروایی به سرزمین هندوستان، با خویشاوندان، عموزادگان و مرشدان و مربیان معنوی خود به نبرد برخیزد، با وجود اینکه از عموزادگان آزمند و حسود خود، خواری ها و نیرنگها و بیدادهای بسیاری تحمل کرده اند، روی به ((شری کریشنا)) (4) می کند و می گوید:

((آیا جوانمردی و آزادگی را پسندیده است که برروی کسانی تیغ بکشیم که هریکی به نحوی، حق بزرگی بر عهده همت ما دارند؟ جنگ دو حالت دارد: پیروزی یا هزیمت، در صورتی که پیروز آمدیم، آیا پایه بزرگی و سلطنت خود را بر خون عزیزان بنا نهادیه ایم که بیشتر آنان از پدر، بر ما مشفق تر، و از هر مربی در حق ما مهربان تر بوده اند، آیا چنان حکومتی، بی این عزیزان در کام ما گوارا خواهد بود؟))

لیکن ((کریشنا)) به پاسخ، وی را می گوید:

((امور این عالم، در چشم مردم خردمند، نمودی بی بود است، آدمی تا بدانجا که امکان دارد، می باید از هرگونه بیداد و دستبردی به دیگران خودداری کند، لیکن لحظه هایی پیش می آید که مرد رزم را گریزی به جز در آویختن با خطر نیست. گروهی به ترک مال و جاه و سلطنت گفته و پشت پا به همه این مظاهر چشم و فریب زاده اند، و به کمتر چیزی از جهان، و گاه به هیچ، خشنود و خرسند گشته اند، لیکن آنان که خطر را اختیار کرده اند، زندگی را در کام خطر جسته اند.

وظیفه لشکری این گونه است و امور عالم بر این وظایف که به عهده اصناف جامعه است، معین شده است.

آنچه از میان می رود، جسم آدمی است، لیکن روح اوست که جاودانه است، آن مرد رزم که از خطر می هراسد، می پندارد که جان از دام مرگ به در می برد، لیکن پیری و بیماری، وی را در می یابد.))

((قاتل سرخ می پندارد که با تیغ او کسی کشته آمده است و مقتول در این گمان که با دست قاتل کینه خواه کشته شده است، در حالی که نه این، آن را کشته است، و نه او با دست این، کشته آمده است ...))

 

1- Bhishama

2- Karna

3- Yudhishthira

4- Shrikrishna

 

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/4/25:: 10:28 عصر     |     () نظر

**** قدرت مادی چیست- بخش سوم

در پرده دلاویز این گفت و شنودها، آسان گیری که بزرگترین رخنه ها را در بنای تحقیق وارد می آورد، می تواند عارفان نظر را فریفته دارد که به مثل:

ای آینه جمال شاهی که تویی

وی نسخه نامه الهی که تویی

بیرون زتونیست، هرچه در عالم هست

از خود بطلب هرآنچه خواهی، که تویی (1)

 

سالها دل طلب جام حم از ما می کرد

آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد (2)

 

و از این دست سخنان، لیکن دریافت این معانی و رسیدن به نتیجه ای که بایستگی با حق مطلب دارد، مطالعه و تحقیقی دراز دامن را می جوید که حاصل آن دست کم به چندین کتاب بر می آید.

لیکن، آنچه را می توان به درستی پذیرفت، نحوه تفکر در این دو فرهنگ ایرانی و ودایی، و یا میترایی و برهمایی ست؛ در این حقیقت که فضایل و کمالات دارای دو جلوه ممتاز با یدیگرند: جلوه ای ظاهری و مادی، جلوه ای درونی و معنوی.

همچنان که در حماسه رامایانا، درکشیدن و به زه کردن کمان ((میتلا)) (کمان شیوا) با وجود تفاوت بسیاری که از نظر بالا و بازو، میان ((راما)) و ((راونا))، که نخستین، قامتی باریک و شکننده دارد، و دیگری را پیکری غول آساست، پیروزی ((راما))، که تمثیل والای قدرت معنوی است، بر حریف که قدرتش ظاهری و مادی است، مسلم می گردد.

کمان ((میتلا))، ((راما))، ((راونا)) و ((سیتا))، بیان پیروزی حقایق ((باطنی)) بر واقعیات چشم فریب ظاهری است و با کسب حقایق باطنی، طالبان حق می توانند راه به کمال بیابند، همچنان که در پرسش ها و پاسخ هایی که میان یجناوالیکه و همسرش میتریی می رود، معلوممان می شود که رسیدن به جاودانگی و کمال، ملازمه با شناخت و علمی دیگر، سوای شناخت ها و علوم متداول دارد.

در آثاری که به حکمت و معارف ودایی وابسته اند، همچون حماسه مهابهاراتا، که سرگذشت نبردی را میان دو خانواده ((کورویی)) (3) و ((پاندویی)) (4) به نظم در آورده است، شرح این نبرد که تنها هیجده روز زمان میگیرد، همراه با قصه هایی که به جای دیباچه این حماسه آورده می شود و تمثیل ها و قصه هایی که تا پایان داستان، جای جای آورده می شود، و گاه بسیاری از داستان های دیگر چون ((رامایانا)) و یا سرگذشت ((ناهوشا)) (5) و به جز بسیاری از افسانه که از پوراناها آمده است و در بسیاری موارد با اصل قصه ها بسیار متفاوت هستند، در عین حال این حماسه (مهابهاراتا) منسوب است به برهمنی بزرگ با نام ((ویاسا)) (6) که در مجلس قربانی، سروده می شود.

اعتبار این حماسه در قیاس با چهار مجموعه مقدس ((ودا)) آن چنان است که حماسه مهابهاراتا را در کفه ترازویی نهادند و چهار ودای مقدس را در کفه دیگر، کفه حماسه، سنگین تر آمد که پیداست این سنگینی و سبکی از نظر معانی و مفاهیمی است که در مهابهاراتا وجود دارد، علاوه بر موضوع هرچهار ودا، مسائل و معارف بیشتری نیز در ((مهابهاراتا)) آمده است؛ و بر آن شرح ها و تفسیرها و تأویل های بسیاری آورده شده است. خاصه در رساله ((بهگودگیتا)) (7) که یکی از بدیع ترین رسائل در این حماسه بزرگ و جاودانی است. (8)

1- از مختارنامه عطار

2- از حافظ است

3- Kuruyi

4- Panduyi

5- Nahusha

6- Vy-asa

7- Bhagarad-Gita

8- بخش بهگودگیتای مهابهاراتا با ترجمه دکتر محمدعلی موحد به سال 1344 در تهران چاپ شده است.

 

منبع : مهر و آتش

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/4/25:: 10:25 عصر     |     () نظر

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:"B Yagut"; panose-1:0 0 4 0 0 0 0 0 0 0;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman","serif"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} .MsoChpDefault { font-size:10.0pt;} @page Section1 {size:612.0pt 792.0pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

**** قدرت مادی چیست- بخش سوم

در پرده دلاویز این گفت و شنودها، آسان گیری که بزرگترین رخنه ها را در بنای تحقیق وارد می آورد، می تواند عارفان نظر را فریفته دارد که به مثل:

ای آینه جمال شاهی که تویی

وی نسخه نامه الهی که تویی

بیرون زتونیست، هرچه در عالم هست

از خود بطلب هرآنچه خواهی، که تویی (1)

 

سالها دل طلب جام حم از ما می کرد

آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد (2)

 

و از این دست سخنان، لیکن دریافت این معانی و رسیدن به نتیجه ای که بایستگی با حق مطلب دارد، مطالعه و تحقیقی دراز دامن را می جوید که حاصل آن دست کم به چندین کتاب بر می آید.

لیکن، آنچه را می توان به درستی پذیرفت، نحوه تفکر در این دو فرهنگ ایرانی و ودایی، و یا میترایی و برهمایی ست؛ در این حقیقت که فضایل و کمالات دارای دو جلوه ممتاز با یدیگرند: جلوه ای ظاهری و مادی، جلوه ای درونی و معنوی.

همچنان که در حماسه رامایانا، درکشیدن و به زه کردن کمان ((میتلا)) (کمان شیوا) با وجود تفاوت بسیاری که از نظر بالا و بازو، میان ((راما)) و ((راونا))، که نخستین، قامتی باریک و شکننده دارد، و دیگری را پیکری غول آساست، پیروزی ((راما))، که تمثیل والای قدرت معنوی است، بر حریف که قدرتش ظاهری و مادی است، مسلم می گردد.

کمان ((میتلا))، ((راما))، ((راونا)) و ((سیتا))، بیان پیروزی حقایق ((باطنی)) بر واقعیات چشم فریب ظاهری است و با کسب حقایق باطنی، طالبان حق می توانند راه به کمال بیابند، همچنان که در پرسش ها و پاسخ هایی که میان یجناوالیکه و همسرش میتریی می رود، معلوممان می شود که رسیدن به جاودانگی و کمال، ملازمه با شناخت و علمی دیگر، سوای شناخت ها و علوم متداول دارد.

در آثاری که به حکمت و معارف ودایی وابسته اند، همچون حماسه مهابهاراتا، که سرگذشت نبردی را میان دو خانواده ((کورویی)) (3) و ((پاندویی)) (4) به نظم در آورده است، شرح این نبرد که تنها هیجده روز زمان میگیرد، همراه با قصه هایی که به جای دیباچه این حماسه آورده می شود و تمثیل ها و قصه هایی که تا پایان داستان، جای جای آورده می شود، و گاه بسیاری از داستان های دیگر چون ((رامایانا)) و یا سرگذشت ((ناهوشا)) (5) و به جز بسیاری از افسانه که از پوراناها آمده است و در بسیاری موارد با اصل قصه ها بسیار متفاوت هستند، در عین حال این حماسه (مهابهاراتا) منسوب است به برهمنی بزرگ با نام ((ویاسا)) (6) که در مجلس قربانی، سروده می شود.

اعتبار این حماسه در قیاس با چهار مجموعه مقدس ((ودا)) آن چنان است که حماسه مهابهاراتا را در کفه ترازویی نهادند و چهار ودای مقدس را در کفه دیگر، کفه حماسه، سنگین تر آمد که پیداست این سنگینی و سبکی از نظر معانی و مفاهیمی است که در مهابهاراتا وجود دارد، علاوه بر موضوع هرچهار ودا، مسائل و معارف بیشتری نیز در ((مهابهاراتا)) آمده است؛ و بر آن شرح ها و تفسیرها و تأویل های بسیاری آورده شده است. خاصه در رساله ((بهگودگیتا)) (7) که یکی از بدیع ترین رسائل در این حماسه بزرگ و جاودانی است. (8)

1- از مختارنامه عطار

2- از حافظ است

3- Kuruyi

4- Panduyi

5- Nahusha

6- Vy-asa

7- Bhagarad-Gita

8- بخش بهگودگیتای مهابهاراتا با ترجمه دکتر محمدعلی موحد به سال 1344 در تهران چاپ شده است.

 

منبع : مهر و آتش

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/4/25:: 10:24 عصر     |     () نظر