قدرت مادی چیست؟
*** بخش اول
قدرت جاه و نام، قدرت فرمانروایی و سلطنت، قدرت علم و هر چیزی یا صفتی، حتی اگر تحصیل فضائل باشد، هر قدرتی که در نهایت، آزادی انسان را زبون خود سازد، ثروت و جاهی که بیم از دست دادن آن، آدمی را حقیر سازد، حتی انسان را از برای سرافرازی در میان جامعه و برانگیختن حرمت جامعه، یک عمر در بدست آوردن آن فضایل اخلاقی، حسن رفتار، تلاش و تحمل ریاضت های توان فرسایی که وی را در تحصیل کرامات به منتهای قدرت رساند و از فرط خاکساری و فقر بر آب و آتش فرمان دهد و با همین بسنده کند و مغرور آید، چنین قدرتی عین ناتوانی است.
مثالی از برای آزادی، هرگاه آزادی به مفهوم اراده ای شکست ناپذیر در وجود مردم آزاده تحقق پیدا کند، چنان کسی اگر در همه عمر به زنجیر اسارت هم گرفتار باشد، آزاد است. در حالی که هرگز آزادی به معنی مطلق آن، هیچ کس را میسر نیست. چرا که آن کس که در یک اجتماع زیست می کند، ناگزیر است که قوانین اخلاقی و اجتماعی را محترم شمارد و در زندگی قدمی برندارد که آزادی دیگری را سلب نماید. به سخن روشن تر، آزادی، عدالت و هر فضیلتی دیگر، تا بدانجا که محدود در یک اجتماع باشد، از اموری خواهند بود که جملگی، نسبی هستند. تنها در آنجا که تحقق معنوی و درونی پیدا می کنند، می توانند مطلق باشند.
در عرفان برهمایی، مشابهتی شگفتی انگیز در بسیاری از موارد با عرفان ایران که جملگی آبشخوری میترایی دارند، دیده می شود، همانگونه که در سرگذشت تمثیلی نبرد ((راما)) و ((راونا)) با ((سهراب)) و ((رستم)) خواهد آمد.
این عرفان، امری است توحیدی، و تحقق توحید در انسان عارف به معنی : التوحید اسقاط الاضافات (1). آنگاه که این عرفان میترایی، در تشریف حماسی اش، با منظومه جاودانی و بزرگ حکیم توس فردوسی جلوه می نماید، و در حکمت اشراق اسلامی، با آثار حکیم سنایی، عارف نیشابور (عطار) و یا دیوان کبیر و مثنوی مولانا جلال الدین بلخی و رسایل شهاب الدین امیرک سهروردی، عین القضات و سرانجام، غزل های شگفتی انگیز خواجه شمس الدین حافظ و دیگر آثار بدیع، همانند با دو خواهرند که از شیر یک مادر پرورده شده اند، در هوای لطیف و الهی یک دیار بالیده و برآمده اند.
از برای روشن تر ساختن مطالبی که در این مقامه آمده است، با گفتگوی ((یجناوالیکه)) (2) عارف بزرگ و ((میتریی)) (3) همسر محبوب وی، دامن سخن را طرازی دلاویز می دهیم. برهمن بلندپایه ((یجناوالیکه)) بدانگاه که آهنگ سیر و سلوک را با همسر دلارام خود ((میتریی)) در میان نهاد، گفت :
((همسر گرامی و دلبندم! اکنون برآنم که سامان و خانمان را با بی خنمانی و بی سر و سامانی بدل سازم، و پای در طلب را سر به صحراها و بیابان ها بگذارم و هر آنچه دارم از اسباب توانگری و نعمت و زر و مال زمین و سرای، همه و همه را ارزانی تو دارم، تو دیگر همسر ((کاتیاینی)) (4).
میتریی با دلی دردمند به پاسخ گفت :
((آه سرور من! هرگاه روی زمین را از گوهر و از هر خواسته، بی تو، برسازند و جمله مرا دهند، مرا بازگوی که با وجود آن همه، توان آن را خواهم داشت که از عهده مرگ برآیم؟))
و دانه های اشک از چشمان شهلایش، باریدن گرفت.
یجناوالیکه به پاسخ گفت :
((نه! بانوی گرامی، بدین مایه خواسته، تو همانند توانگران خواهی زیست و بدان کامروایی خواهی دید، لیکن بی مرگی؟ افسوس! امید جاودانگی با یاری نعمت و مال هرگز، شاید جان به سوی بیمرگی رود، لیکن خاکستر تن در دست تندباد به جانب هیمالایای روان گردد.))
میتریی، گریان پرسید :
((پس از توانگری و ثروتی که به فرجام، جز مرگ بهره ای ندارد، چه می بایدم کرد؟ چه حاصل از چنین چیزی، آه ای سرور بزرگوار! چه شود اگر کرامت را بر من منتی نهی و هر آنچه را از بی مرگی می دانی، مرا بازگویی.))
((براستی تو ای میتریی محبوب! که در چشم من بس عزیزی، و سخنانی چنین دلاویز بر زبانت جاری می شود، به من نزدیک بنشین، گوش دل به سخنان که می گویمت برگمار و نیکو در آن بیندیش.))
1- در بیتی از گلشن راز شیخ محمود شبستری آمده :
نشانی داده اندت از خرابات
که التوحید اسقاط الاضافات
(رک: شرح گلشن راز، ص 525)
2- Yajnavalkya
3- Maitreyi
4- Katyayani
منبع : مهر و آتش
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، مهر و آتش، عالم مایا، راما، قدرت مادی، راونا، عرفان برهمایی، عرفان ایرانی، یجناوالیکه، میتریی