زبان دری و پهلوی
زبان پهلوی به سبب ناهمواری اش، موسیقی، تلفظ و رسم الخط سردرگمش، الفا و نازیبایی خط آن، حتی در برابر با خط میخی که شاخه ای سامی کلدانی – آشوری بود و نیز، نازیبایی و نقش و دشخواری اش در نگارش به زودی جای به خط میخی که آن نیز ناخوشایند چشم، لیکن بسی بهتر از خط پهلوی بود، پرداخت.
رسم الخط دشوار و مبهم، که در ترجمه به زبان دری یا تازی، موجب تصحیف و تحریف هایی بسیار شده است، برای مثال این چهار حرف (z.d.g.y) دارای یک حرف بیش نیستند، و طبیعی است که با وجود این عیب بزرگ پدیدآور چه اختلاف هایی در ترجمه و قرائت این زبان به وجود آورده است.
در قران و قیاسش با زبان دری و آهنگ دلاویز و موسیقیایی این زبان که با سروده های رودکی، شهید بلخی، بوشکور، کسایی، بشار مرغزی، عنصری، فرخی، منوچهری، زبان فاخر ناصر خسرو، معانی دلاویز و کلمات شورانگیز سنایی، عطار و چکامه های فخیم خاقانی و نظامی، بیان پرحشمت و شکوه منظومه حماسی فردوسی، وسعت اندیشه و غنای معانی در مثنوی مولانا و دیوان کبیر و در آثار جاودانی به نثر، تاریخ بیهقی، با چنان شیوایی و قدرتی به نگارش در آمده است که پیش از آنکه بیان واقعیت های تلخ و دردانگیز تاریخی باشد، شاهکاری جاودانه از نظر ایجاز و تألیف هندسی عبارات و در صف نخستین آثار هنری به نثر در ادب دری آمده است و به فرموده حضرت استاد ادیب پیشاوری :
خواجه ابوالفضل ای روانت شاد در خرّم بهشت
که روانمان زین کراسه (1) هردمی شادان کنی ...
هندسه ی تألیف الفاظ آنچنان دانی درست
که قلیدس (2) را به خامه واله و حیران کنی
یا جواهرهای محمود ار فتوح سومنات
گرد کردستی که هر دم بر ورق افشان کنی
وه چه والا فکرت و خوش لهجتی آنجا که تو
مدحت خواجه کلان بونصربن مشکان کنی (3)
و به آثار عرفانی و تمثیلی همچون رسایل ابن سینا، شاهکارها همانند با کشف المحجوب هجویری، تذکرت الاولیاء، رسایل شهاب الدین امیرک سهروردی، رسایل عین القضات، رسایل خواجه عبدالله انصاری، گلستان، کلیله و دمنه، قصاید انوری، ظهیرالدین فاریابی، کمال الدین اسماعیل، بوستان و غزلیات سعدی، امیر خسرو و غزلیات حافظ که قوت و غنای پارسی دری را به هر باب به کمال هنر و بلاغت رسانیده است. و می باید دانست که زبان دری که لهجه ای بود رایج در ماوراءالنهر و خراسان، هرچند رواج در یک ناحیت خاص داشت، لیکن زبان رسمی درباری، زبان پهلوی بود که آثار مزدیسنایی با آن نگاشته بود. به روزگار اشکانی زبان دری رونق بسیاری پیدا کرد، لیکن در زمان سلطنت ساسانیان، دیگر باره زبان پهلوی همان رسمیت و اعتبار درباری و دینی را پیدا کرد.
به زمانی که بنی امیه و از آن پس بنی عباس به قصد یغما و چپاول، زراندوزی و تجمل، ایران را عرصه تاخت و تاز قرار داده بودند، می توان گفت، اگر به پذیرش دین تازه، تظاهری نشان داده می شد، به باطن نمی توانستند به رفتار خشن و ناهنجار مهاجمان، بانظر حرمت بنگرند، لیکن رفته رفته با دریافت حقانیت این آیین، به خلاف رفتار تازیان پی بردند و بر آن شدند که به مفاهیم دقیق کتاب آسمانی و قرآن، با شرح و تفسیر، راه پیدا کرده باشند، زبان پهلوی در خط و ناهمواری الفاظ نمی توانست مفسر آن معانی باشد، به مثل :
((پتکری یانا مزدیسن بغی ارتخشیر ملکان ملکا ایران مینوچیتری ین یزتان براپاپکی ملکا))
بدین معنی :
((این پیکره خدایگان یزدان پرست (پرستنده یزدان) اردشیر شاهنشاه ایران (که پارس باشد) است، آسمانی گوهر (سرنوشت) به فرمان یزدان پورشاه بابک)) که عبارت ملکان ملکا به زبان آرامی، معادل ملک الملوک است.
به روشنی می توان دریافت که پذیرش اسلام، و تفسیرهایی که به شیوایی، نگارش و گفتارش بدین دلپذیری می بود، و کلمات خداوند و سخنان پیامبر و پیشوایان آیین اسلام، زبان دری را چنان اعتلا و بلاغتی بخشید که به آسانی جایگاه شایسته خود را بازیافت. ترجمه تفسیر طبری، تفسیرهایی در کمال بلاغت و گیرایی همچون : تفسیر ابوبکر عتیق مشهور به سورآبادی، و بسا تفاسیر کشف الاسرار میبدی که در کمال آراستگی و شورانگیزی، به راستی موجد لهجه ای بود که به زبانی غنی با نام زبان دری› یا پارسی دری و به زیبایی و حد حسن جلوه گری کرد، و این خود ارمغانی بزرگ از برکت کلام خداوند و آیین مقدس اسلام بوده است. همانگونه که با آمیزش زبان یونانی با ایتالیایی، به سبب حکمت یونان، آثار حکما و هنروران آن دیار، زبان لاتینی، زبان رومیان گشت و پدیدآور آثار ویرژیل و دانته.
1- کُراسه، مصحف و کلام خدا را گویند. با ثانی مشدد عربی به معنی دفتر و کتاب باشد (برهان قاطع)
2- قلیدس : مخفف اقلیدس، دانشمند مشهور در علم هندسه.
3- دیوان قصاید و غزلیات فارسی و عربی ادیب پیشاوری : به جمع و تحشیه و تعلیقات علی عبدالرسولی، تهران، 1312 ، صص 177-178
منبع : مهر و آتش
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: سایه رهگذر، شاهنامه، مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، فردوسی، زبان پهلوی، مهر و آتش، زبان دری
اعتبار و اهمیت شاهنامه
این کتاب عظیم که از نظر اخلاق، حکمت و فرهنگ، یکی از برترین و شکوهمندترین آثار نبوغ بشری است، از دیرباز، منظور نظر عالم هنر و معارف جهان بوده است. ترجمه های بسیاری به زبان های زنده عالم از این اثر والا شده است و آن را با آثار و رزمنامه هایی، همانند ایلیاد و ادیسه سنجیده اند و این سنجش، دلیل عدم آگاهی کسانی بوده است که هرگاه با زبان منطق ((هُمر)) آشنایی داشته اند، بی تردید از منطق فردوسی بی خبر بوده اند.
اگر به مثل، شاهنامه را با اثر عظیمی همچون مهابهاراتا می سنجیدند، به سبب قرابت اندیشه و منظور القایی این دو اثر، کاری بجا بود که دقیقاً و بی هیچ تردید، کار خاورشناسان غربی نیست. چرا که در مباحثی که از این پیش نگاشته آمده است؛ صفات و ارزش هایی که در مکتب های غربی، همچون دلیری، عشق، زیبایی، هنر، علم و هر فضیلتی دیگر وجود دارد، اموری هستند نسبی، در حالی که در منظومه ((رامایان))، اموری مطلق و معنوی می باشند.
بزرگترین پهلوان در رزمنامه یا تراژدی ایلیاد، آشیل (1) پهلوان رویین تن است که بدین چند بیت از منظومه، در سرود نخست می خوانی: ((ای الهه شعر! خشم ((آخیلوس)) (آشیل) فرزند پله (2) را بسرای. برای خشمی دل آزار که دردهای بی شمار مردان آخایی را فراهم کرد، و آنهمه نفوس مغرور و دلیر را به کام مرگ افکند و پیکرشان را طعمه سگان و مرغان لاشخوار ساخت، تا اراده زئوس، خدای خدایان انجام پذیرفت ... سخن به میان آور از آن زمانی که ستیزه ای شوم میان آگاممنون(3) پادشاه مردم و آخیلوس دلاور که از نژاد خدایان بود، نفاق افکند)). (4)
این خشم برسر زنی بود، که در جنگ، با زنان دیگر اسیر گشته بود و نصیب آشیل شده بود. آگاممنون به سبب از دست دادن زن دیگری که در تقسیم اسیران، سهم وی بود، دست بر سر اسیر آشیل گذاشت و این معنی موجب خشم آشیل گشت.
خشمی که در کشتار سپاهیان و مردم ((تروا))، گنهکار و بی گناه، زنهارخواه و هماورد، پیر و جوان و کودک را روانه قلمرو ((هادس)) (5) خدای مرگ ساخت.
دلیری و شجاعت، نخستین جلوه اش پیروزی مرد بر خشم و خواهش خویشتن است، و از این نظر، ((آشیل)) نه همین از شجاعت بی بهره است؛ بلکه اراده او زبون و اسیر خودی و خصلت خویش نیز است، اراده او اسیر خشم بی حد و مرزی است که تنها زبونان را شاسیته است.
اودیسه، که از نام ((ادیسیوس)) (6) ((اولیس)) (7) گرفته شده است، یکی از نیرنگ بازترین مردمی است که مظهر خدای نیرنگ، یعنی ((دیسیتین)) است، خدایی مظهر نفاق و دورنگی و زرق و حیلت گری.
عشق، زیبایی، آزادی، مفاهیمی هستند که دوتای نخست زاییده و فرع اراده تولید مثل است، و آزادی مقوله ای است، که هرگز تعریفی جامع و مانع، درباره آن وجود ندارد.
1- Ashille
2- Pele
3- Agamemnon
4- رک : ایلیاد ص 43
5- Hadas
6- Odysseus
7- Uliys
منبع : مهر و آتش
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: سایه رهگذر، شاهنامه، مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، فردوسی، مهر و آتش، مهابهاراتا، ایلیاد و ادیسه، رامایان، آشیل
**** قدرت مادی چیست- بخش چهارم
در معرکه ها و زرمگاه های شگرف و حیرت انگیز رزمنامه مهابهاراتا، به پهلوانانی بر میخوریم که جملگی، دارای نژاد آسمانی هستند. این قهرمانان، نه همین در فنون رزم و خطر، هریکی، سرگذشتی شورانگیز و عبرت آموز دارند، بل در صفات والای اخلاقی، از ایثار و گذشت و وفای به عهد، عرفان و حکمت، بر سالکان طریق و برهمنانی که در ریاضت های نفسانی و تحمل شداید، شهره آفاقند، فضیلت و برتری دارند.
از جمله: بهشیما (1)، کارنا (2)، یودهشیترا (3)، آرجونا که هریکی در تبار و گوهر، حتی بر ایندرا، خداوندگار ساکنان آسمان، که در عین حال خدای رعد و برف و باران است، برتری دارند.
لاجرم این مجموعه، منظومه ای حکمی، فلسفی و عرفانی از نظر غنای معانی و عمق مطالب، یکی از غنی ترین آثار دانش و حکمت بشری است.
هنگامی که ((آرجونا))، سردار سپاهیان پاندویی، بر سپاهاهیان کورویی پیروز می آید و هنگامی که این جنگ ناخواسته بر وی تحمیل می گردد، و می بیند که می باید از برای فرمانروایی به سرزمین هندوستان، با خویشاوندان، عموزادگان و مرشدان و مربیان معنوی خود به نبرد برخیزد، با وجود اینکه از عموزادگان آزمند و حسود خود، خواری ها و نیرنگها و بیدادهای بسیاری تحمل کرده اند، روی به ((شری کریشنا)) (4) می کند و می گوید:
((آیا جوانمردی و آزادگی را پسندیده است که برروی کسانی تیغ بکشیم که هریکی به نحوی، حق بزرگی بر عهده همت ما دارند؟ جنگ دو حالت دارد: پیروزی یا هزیمت، در صورتی که پیروز آمدیم، آیا پایه بزرگی و سلطنت خود را بر خون عزیزان بنا نهادیه ایم که بیشتر آنان از پدر، بر ما مشفق تر، و از هر مربی در حق ما مهربان تر بوده اند، آیا چنان حکومتی، بی این عزیزان در کام ما گوارا خواهد بود؟))
لیکن ((کریشنا)) به پاسخ، وی را می گوید:
((امور این عالم، در چشم مردم خردمند، نمودی بی بود است، آدمی تا بدانجا که امکان دارد، می باید از هرگونه بیداد و دستبردی به دیگران خودداری کند، لیکن لحظه هایی پیش می آید که مرد رزم را گریزی به جز در آویختن با خطر نیست. گروهی به ترک مال و جاه و سلطنت گفته و پشت پا به همه این مظاهر چشم و فریب زاده اند، و به کمتر چیزی از جهان، و گاه به هیچ، خشنود و خرسند گشته اند، لیکن آنان که خطر را اختیار کرده اند، زندگی را در کام خطر جسته اند.
وظیفه لشکری این گونه است و امور عالم بر این وظایف که به عهده اصناف جامعه است، معین شده است.
آنچه از میان می رود، جسم آدمی است، لیکن روح اوست که جاودانه است، آن مرد رزم که از خطر می هراسد، می پندارد که جان از دام مرگ به در می برد، لیکن پیری و بیماری، وی را در می یابد.))
((قاتل سرخ می پندارد که با تیغ او کسی کشته آمده است و مقتول در این گمان که با دست قاتل کینه خواه کشته شده است، در حالی که نه این، آن را کشته است، و نه او با دست این، کشته آمده است ...))
1- Bhishama
2- Karna
3- Yudhishthira
4- Shrikrishna
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: سایه رهگذر، مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، مهر و آتش، شری کریشنا
**** قدرت مادی چیست- بخش چهارم
در معرکه ها و زرمگاه های شگرف و حیرت انگیز رزمنامه مهابهاراتا، به پهلوانانی بر میخوریم که جملگی، دارای نژاد آسمانی هستند. این قهرمانان، نه همین در فنون رزم و خطر، هریکی، سرگذشتی شورانگیز و عبرت آموز دارند، بل در صفات والای اخلاقی، از ایثار و گذشت و وفای به عهد، عرفان و حکمت، بر سالکان طریق و برهمنانی که در ریاضت های نفسانی و تحمل شداید، شهره آفاقند، فضیلت و برتری دارند.
از جمله: بهشیما (1)، کارنا (2)، یودهشیترا (3)، آرجونا که هریکی در تبار و گوهر، حتی بر ایندرا، خداوندگار ساکنان آسمان، که در عین حال خدای رعد و برف و باران است، برتری دارند.
لاجرم این مجموعه، منظومه ای حکمی، فلسفی و عرفانی از نظر غنای معانی و عمق مطالب، یکی از غنی ترین آثار دانش و حکمت بشری است.
هنگامی که ((آرجونا))، سردار سپاهیان پاندویی، بر سپاهاهیان کورویی پیروز می آید و هنگامی که این جنگ ناخواسته بر وی تحمیل می گردد، و می بیند که می باید از برای فرمانروایی به سرزمین هندوستان، با خویشاوندان، عموزادگان و مرشدان و مربیان معنوی خود به نبرد برخیزد، با وجود اینکه از عموزادگان آزمند و حسود خود، خواری ها و نیرنگها و بیدادهای بسیاری تحمل کرده اند، روی به ((شری کریشنا)) (4) می کند و می گوید:
((آیا جوانمردی و آزادگی را پسندیده است که برروی کسانی تیغ بکشیم که هریکی به نحوی، حق بزرگی بر عهده همت ما دارند؟ جنگ دو حالت دارد: پیروزی یا هزیمت، در صورتی که پیروز آمدیم، آیا پایه بزرگی و سلطنت خود را بر خون عزیزان بنا نهادیه ایم که بیشتر آنان از پدر، بر ما مشفق تر، و از هر مربی در حق ما مهربان تر بوده اند، آیا چنان حکومتی، بی این عزیزان در کام ما گوارا خواهد بود؟))
لیکن ((کریشنا)) به پاسخ، وی را می گوید:
((امور این عالم، در چشم مردم خردمند، نمودی بی بود است، آدمی تا بدانجا که امکان دارد، می باید از هرگونه بیداد و دستبردی به دیگران خودداری کند، لیکن لحظه هایی پیش می آید که مرد رزم را گریزی به جز در آویختن با خطر نیست. گروهی به ترک مال و جاه و سلطنت گفته و پشت پا به همه این مظاهر چشم و فریب زاده اند، و به کمتر چیزی از جهان، و گاه به هیچ، خشنود و خرسند گشته اند، لیکن آنان که خطر را اختیار کرده اند، زندگی را در کام خطر جسته اند.
وظیفه لشکری این گونه است و امور عالم بر این وظایف که به عهده اصناف جامعه است، معین شده است.
آنچه از میان می رود، جسم آدمی است، لیکن روح اوست که جاودانه است، آن مرد رزم که از خطر می هراسد، می پندارد که جان از دام مرگ به در می برد، لیکن پیری و بیماری، وی را در می یابد.))
((قاتل سرخ می پندارد که با تیغ او کسی کشته آمده است و مقتول در این گمان که با دست قاتل کینه خواه کشته شده است، در حالی که نه این، آن را کشته است، و نه او با دست این، کشته آمده است ...))
1- Bhishama
2- Karna
3- Yudhishthira
4- Shrikrishna
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: عالم مایا، اساطیر هند، ایندرا، قدرت مادی، مهابهاراتا، کورویی، پاندویی، رزمنامه، بهشیما، کارنا، یودهشتیرا، آرجونا
**** قدرت مادی چیست- بخش سوم
در پرده دلاویز این گفت و شنودها، آسان گیری که بزرگترین رخنه ها را در بنای تحقیق وارد می آورد، می تواند عارفان نظر را فریفته دارد که به مثل:
ای آینه جمال شاهی که تویی
وی نسخه نامه الهی که تویی
بیرون زتونیست، هرچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی، که تویی (1)
سالها دل طلب جام حم از ما می کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد (2)
و از این دست سخنان، لیکن دریافت این معانی و رسیدن به نتیجه ای که بایستگی با حق مطلب دارد، مطالعه و تحقیقی دراز دامن را می جوید که حاصل آن دست کم به چندین کتاب بر می آید.
لیکن، آنچه را می توان به درستی پذیرفت، نحوه تفکر در این دو فرهنگ ایرانی و ودایی، و یا میترایی و برهمایی ست؛ در این حقیقت که فضایل و کمالات دارای دو جلوه ممتاز با یدیگرند: جلوه ای ظاهری و مادی، جلوه ای درونی و معنوی.
همچنان که در حماسه رامایانا، درکشیدن و به زه کردن کمان ((میتلا)) (کمان شیوا) با وجود تفاوت بسیاری که از نظر بالا و بازو، میان ((راما)) و ((راونا))، که نخستین، قامتی باریک و شکننده دارد، و دیگری را پیکری غول آساست، پیروزی ((راما))، که تمثیل والای قدرت معنوی است، بر حریف که قدرتش ظاهری و مادی است، مسلم می گردد.
کمان ((میتلا))، ((راما))، ((راونا)) و ((سیتا))، بیان پیروزی حقایق ((باطنی)) بر واقعیات چشم فریب ظاهری است و با کسب حقایق باطنی، طالبان حق می توانند راه به کمال بیابند، همچنان که در پرسش ها و پاسخ هایی که میان یجناوالیکه و همسرش میتریی می رود، معلوممان می شود که رسیدن به جاودانگی و کمال، ملازمه با شناخت و علمی دیگر، سوای شناخت ها و علوم متداول دارد.
در آثاری که به حکمت و معارف ودایی وابسته اند، همچون حماسه مهابهاراتا، که سرگذشت نبردی را میان دو خانواده ((کورویی)) (3) و ((پاندویی)) (4) به نظم در آورده است، شرح این نبرد که تنها هیجده روز زمان میگیرد، همراه با قصه هایی که به جای دیباچه این حماسه آورده می شود و تمثیل ها و قصه هایی که تا پایان داستان، جای جای آورده می شود، و گاه بسیاری از داستان های دیگر چون ((رامایانا)) و یا سرگذشت ((ناهوشا)) (5) و به جز بسیاری از افسانه که از پوراناها آمده است و در بسیاری موارد با اصل قصه ها بسیار متفاوت هستند، در عین حال این حماسه (مهابهاراتا) منسوب است به برهمنی بزرگ با نام ((ویاسا)) (6) که در مجلس قربانی، سروده می شود.
اعتبار این حماسه در قیاس با چهار مجموعه مقدس ((ودا)) آن چنان است که حماسه مهابهاراتا را در کفه ترازویی نهادند و چهار ودای مقدس را در کفه دیگر، کفه حماسه، سنگین تر آمد که پیداست این سنگینی و سبکی از نظر معانی و مفاهیمی است که در مهابهاراتا وجود دارد، علاوه بر موضوع هرچهار ودا، مسائل و معارف بیشتری نیز در ((مهابهاراتا)) آمده است؛ و بر آن شرح ها و تفسیرها و تأویل های بسیاری آورده شده است. خاصه در رساله ((بهگودگیتا)) (7) که یکی از بدیع ترین رسائل در این حماسه بزرگ و جاودانی است. (8)
1- از مختارنامه عطار
2- از حافظ است
3- Kuruyi
4- Panduyi
5- Nahusha
6- Vy-asa
7- Bhagarad-Gita
8- بخش بهگودگیتای مهابهاراتا با ترجمه دکتر محمدعلی موحد به سال 1344 در تهران چاپ شده است.
منبع : مهر و آتش
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: سایه رهگذر، مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، مهر و آتش، پاندویی، ناهوشا، پوراناها، ویاسا، ودا، بهگودگیتا