در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
به دیدارم بیا

فضای میترایی شاهنامه

 

تا بدانجا که بر نویسنده، پس از تحقیق و ملاحظه نسبتاً دراز دامن مآخذ دیرینه شناسی و آثار کتاب ها و مقاله های باستان شناسان و تاریخ استدلالی روشن شد، بدین نتیجه رسید که از نظر منطق اساطیر (میتولوژی) (1) و به استناد بر همین، و دلایلی که نگاشه خواهد آمد، افسانه های باستانی (میت، Mith، اسطوره) گذشته از دلاویزی قصه ها و خیال انگیزی ماجراهایش که به ظاهر سرگرم کننده و موجب تفریح خاطر بوده اند، از دیرباز، برای راه یافتن به معانی پردگی این قصه ها و داستان ها، محققان عالم، به شرح، تفسیر و احیاناً تأویل ها بر هر یکی نگاشته اند تا بدان مفاهیم نهفته و معانی والا راه بیابند و پرده از رخسار بدایعی برگیرند که مایه شگفتی دل های آگاه آید و در مطاوی همین آثار بسا که دیده دل به رخساره دالارای مسائل حکمی و فلسفی و اغراض دشخوار عرفان و حکت اشراق، روشن گشته است. هر کسی به نسبت هوش و خواست نظر، بهره ای برگیرد که :

نگویند از سر بازیچه حرفی

کزان پندی نگیرد صاحب هوش

وگر صد باب حکمت پیش نادان

بخوانند آیدش بازیچه در گوش (2)

 

هرکونکند فهمی، زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خورد صورتگر چین باشد (3)

 

هست اندر صورت هر قصه ای

نکته بینان را زمعنی حصه ای (4)

 

چون ببینند مر ترا بی عیب

روی پوشیدگان عالم عیب

مر ترا در سرای غیب آرند

پرده از پیش روی بردارند (5)

 

1- Mithologe

2- از گلستان سعدی است.

3- از حافظ است.

4- از مثنوی معنوی است.

5- از سنایی است (حدیقة الطریقة ص 176).

 

منبع : مهر و آتش

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/3/30:: 11:22 عصر     |     () نظر