سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود : ] این کار نه با شما آغاز گردید ، و نه بر شما به پایان خواهد رسید . این رفیق شما به سفر مى‏رفت کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید ، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى‏آرید . [نهج البلاغه]
به دیدارم بیا

 

قصه ی کوچک

موش گفت :

- افسوس! دنیا روز به روز تنگ تر می شود. سابق جهان چنان دنگال بود که ترسم گرفت. دویدم و دویدم تا دست آخر هنگامی که دیدم از هر نقطه ی افق دیوارهایی سربه آسمان می کشد آسوده خاطر شدم. اما این دیوارهای بلند با چنان سرعتی به هم نزدیک می شود که من از هم اکنون خودم را در آخر خط می بینم و تله یی که باید در آن افتم پیش چشمم است.

- چاره ات این است که جهتت را عوض کنی.

گربه در حالی که او را می درید چنین گفت.

 

نوشته : فرانتس کافکا

ترجمه : احمد شاملو

(مجموعه آثار دفتر سوم)

تایپ : سایه



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 88/9/26:: 1:59 عصر     |     () نظر