سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل احمق در دهانش و دهان حکیم دردلش است . [امام عسکری علیه السلام]
به دیدارم بیا

**** فضای فرهنگی شاهنامه

 

شاهنامه از نظر فضای فرهنگی، دارای دو فضای متعارض و متمایز با یکدیگر است که از فرمانروایی کیومرث تا پایان فرمانروایی کیخسرو، دارای ریشه میترایی است، و از روزگار لهراسب و گشتاسب و نبرد اسفندیار با رستم تا پایان فرمانروایی داریوش سوم و شکست او در جنگ با اسکندر مقدونی، ریشه فرهنگ مزدیسنایی دارد. برخورد تعارض این دو فرهنگ، حتی در تمثیل های حکمی و عرفانی به خوبی آشکار است. سیمرغ که جایگاهی مقدس و دلاویز در عرفان استعاری اسلامی دارد و در افسانه های حکمی عرفانی حکمت اشراق، کنایتی دلاویز به ((حقیقت)) است. این معنی را می توان در رساله عقل سرخ از رسایل شهاب الدین امیرک سهروردی دید.

زال از برای دفع اسفندیار، از سیمرغ می خواهد که چاره ای بیندیشد، سیمرغ می گوید رستم را که به چهار آیینه (نوعی فولادی صیقل خورده بوده است که پهلوانان در جنگ برروی زره و خفتان خود می آویختند) بیاراید؛ آنگاه من فرا روی آن جا می گیرم، چون عکس من در آینه افتد، اسفندیار را چشم برآن عکس باز افتد و خیره در می ماند، رستم چشم وی را آماج تیر گزین کند، تیری که پیکانش به زهر آلوده است؛ لاجرم زهر از راه زخم، خون وی را فرا خواهد گرفت و از پای در خواهد افتاد (1). و این بدان معنی است که شناخت هرگز آدمی را به حقیقت امور راهنمون نخواهد بود.

قصه سیمرغ، تمثیلی دل انگیز از بیان اغراض فلسفی- عرفانی، پس از رسالةالطیر ابن سینا و ترجمه آن، به اشکال گوناگون، چه به نظم و چه به نثر، سروده و نگاشته شده است، از جمله ((منطق الطیر)) عطار، و درضمن آثار منظوم، سیمرغ آن جایگاه رفیع را از نظر تمثیلی داشته است. در سال 1340 شمسی، آقای سید محمد باقر سبزواری، استاد دانشکده الهیات معارف اسلامی، کتابی مشتمل بر چهارده رساله از حکما و فلاسفه فراهم آورد که سه رساله آن درباره سیر و سلوک است.

در حالی که همین مرغ در داستان اسفندیار، هفتخوان وی تا رویین دژ، مظهر موجودی اهریمنی است که از وی جز تباهی و مرگ بر نمی آید (2).

برخورد فرهنگ ها در عرصه اساطیری شان، پیوسته از این دست مسائل را نشان می دهد، چنانکه کلمه ((دیو)) و ((دوا)) و ((دویتا)) همان خدایان یا ایزدان مورد پرستش و بزرگی هستند که در مرحله بعد، اعتبار خود را از دست دادند و به چهره های اهریمنی تبدیل شدند.

در منطق الطیر عطار، عارف نیشابور، و آثار تمثیلی دیگر، همچون رساله الطیر ابن سینا، عقل سرخ، رساله مرغان از احمد غزالی و دیگر آثاری از این دست؛ سیمرغ گاهی همان ققنوس است که مظهر هنر و موسیقی است.

ابتدای کار، سیمرغ ای عجب

جلوه گر بگذشت بر چین نیم شب

در میان چین فتاد از وی پری

لاجرم پر شور شد هر کشوری

هرکسی نقشی از آن پر برگرفت

هر که دید آن نقش کاری درگرفت

آن پر اکنون در نگارستان چینست

((اطلبو العلم ولو بالصین)) از اینست

این همه آثار صنع از فرّ اوست

جمله جانها زنقش پرّ اوست (3)

باری، سیمرغ در لغت کهن، مرغی است افسانه ای. ساینه، یا مِرِگاسِئِنه، مرغ سئنه، گاهی سیرنگ، در عین حال نام حکیمی بزرگ و داستانی در فروردین یشت است (4) و در فصل هجده بندهشن با نام ((هماگ پزشک)) که آشیان بر درختی دارد که تخم همه رستنی ها بار آن درخت است، ((هرویسپ تخمک)) درخت همه تخمه ها. در سانسکریت، سئنه با شاهین اشتراک لغوی دارد (5).

این پرنده افسانه ای و آشیانه اش، درخت همه تخم، مظهر خیر و برکت و رحمت و حکمت و هنر است. زال را می پرورد و رستم را که در نبرد با اسفندیار رویین تن، از زخم ناوک های او خسته است، درمان می بخشد، و او را راهنمایی می کند به نقطه آسیب پذیر او که همانا چشم اوست، که چشم، و شناخت از طریق این حس به مفهوم حسی، عینی، خود حکایت از عدم اعتبار شناخت حسی خواهد بود که اعتبار خود را در مقابل شناخت عرفانی و حکمی از دست می دهد.

 

1- رک : مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 3، ص 234

2- درباره چهره های سیمرغ در شاهنامه، رک : حماسه در رمز و راز ملی : تألیف محمد مختاری، تهران، قطره، 1368، و : در سایه سیمرغ : تألیف یوسفعلی میرشکاک، تهران، برگ، 1369 (از ص 171 به بعد)

3- منطق الطیر عطار، چاپ سیدصادق گوهرین، ص 41

4- رک : برهان قاطع، ذیل واژه سیمرغ و پاورقی آن

5- رک : یشت ها : گزارش پورداود، به کوشش بهرام فره وشی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم 1356، ج 1، ص 577، نیز : فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی : تألیف دکتر محمدجعفر یاحقی، تهران، سروش، 1369، ص 266 (زیر واژه سیمرغ)

 

منبع : مهر و آتش

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/5/19:: 11:4 عصر     |     () نظر