اندر حکایت ضرب المثل
معروف شتر در خواب بیند پبنه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه
شتر در خواب میبیند که
گشنست
رود تا رستوران بیند
که جاهست
بیاید گارسونی افتان و
خیزان
به او گوید چه میخواهی
پدرجان
بگوید من بخواهم پنبه
دانه
گهی لپ لپ خورم گه
دانه دانه
به او گوید همی آن
گارسون پاک
که اینها را نخور تو
می کنی باد
بیارم از برایت من
کبابی
یه نوشابه کمی جوجه
کبابی
بشد اشتر بسی خوشحال و
خندان
بشد کامل نمایان حلق و
دندان
بریخت بسیار آبی از
دهانش
بسی شنگول شد روح و
روانش
کمی بعدش یکی خوردی به
دنده
کمی رفت تو هوا مثل
پرنده
زنش بود و همی زد محکم
و زار
که پاشو ای بابا برو
سرکار
کلمات کلیدی: شعر طنز
من گاهی وقتا شعر میگم و گاهی وقتا برای اینکه خستگی از تن
دوستام در بیاد در وصف حالشون شعرای طنز میگم اولین شعری که به ظنز نوشتم شعری بود
در وصف هویج. و اما این یکی خیلی طرفدار داره :
بس که دلم هواته کرده بودش
هرچی توخونه بوده خورده بودش
تپل شدم نبودی تو ببینی
بس که دلم غصتو خورده بودش
آی پیشتولک، آی تپلی، هپل جون
بی تو دلم زیبای خفته بودش
اینکه تپل تپل کنی چه حاصل
دوری تو گوشتامو برده بودش
فکر نکنی عاشقتم لپ لپی
اینا رو اون تو شعره گفته بودش