*** آیین میترایی در ایران
آیین میترایی، که از هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح، آثار فرهنگی و هنری آن در دسترس تحقیق بوده است که در دشت ها و مرغزاران کرانه های دریاچه خزر ((کاسپین)) (1) و از شبه جزیره بالکان گرفته تا سراسر گرجستان، شمال رودخانه سیحون و جیحون (آمویه) خوارزم، دشت و کوهساران هندوکش تا دامنه های البرز، سراسر افغانستان، خراسان، سواحل جنوبی دریاچه خزر، گرگان، مازندران، گیلان و آذربایجان و کردستان را در بر میگیرد و استان خراسان گرفته تا سراسر غرب ایران، کرمان، بلوچستان (مکران) تا سواحل شمالی دریای مکران (دریای عمان) را شامل می شود.
اقوامی که در دورترین زمان در این سرزمین ها زندگی می کرده اند، دارای اندام هایی نیرومند و در عین حال خویی متناسب با آیین میترایی ملایم بوده اند. در این آیین، کشاورزی و آباد ساختن و بارور کردن زمین، شکار افکنی، گله داری از لوازم زندگی بوند. اینان، نخستین دوده از دودمان بشری بوده اند که اسب، گاو و گاومیش را رام ساخته و از این چارپایان برخی همچون اسب و گاونر، از برای سواری پرورش دادند، و دارای فرهنگ عالی بودند و از برای بسط فرهنگ خود به اروپای کهن از جمله روم حمله ور شدند. این سوارکاران که در تیراندازی و زوبین افکنی بسی چیره دست بودند، در نظر یونانیان نیرویی فراتر از یک انسان داشتند. همچنین در انواع علوم از جمله پزشکی، شیمی آگاه بودند. آفریدگانی نیمه خدایی آمدند سوار، و اسب را که هرگز ندیده بودند، یکی دانستند، و همین پندار، ریشه اساطیر سنتورس یا قنتورس (اسب آدمی) گشت. ((اسکولاپ)) (2) فرزند آپولون (3) خدای هنر و بانام دیگر فوبوس (4)، خداوند خورشید را یکی از همین سنتورها به نام ((شیرون)) (5) دانش پزشکی بیاموخت، و اسکولاپ چندان در این زمینه آگاهی پیدا کرد که بر مرگ پیروز آمد تا بدانجا که خشم خدای مرگ ((پلوتون)) (6) را برانگیخت.
1- Caspian
2- Esculape
3- Apollon
4- Phoebus
5- Shiron
6- Pluton
منبع : مهر و آتش
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: سایه رهگذر، شاهنامه، مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، فردوسی، مهر و آتش، زبان دری، تمثیلی
**** فردوسی و زبان دری
فردوسی، خالق شاهنامه، کمال و والایی این زبان را در شاهکار فناناپذیری به اثبات رسانید :
سخن گفته شد، گفتنی هم نماند
من از گفته خواهم یکی باتو راند
سخن هرچه گویم، همه گفته اند
برباغ دانش همه رفته اند
اگر بر درخت برومند جای
نیابم، که از بر شدن نیست رای
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو باز دارد گزند
توانم مگر پایگه ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
کزین نامه نامور شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یک سان روش در زمانه مدان
ازو چند اندر خورد، با خرد
دگر، برره رمز معنی برد
بدین سان، معلوممان می شود که غرض استاد بزرگ حماسه و هنر، به نظم درآوردن داستان هایی باستانی، تنها نیست، بلکه وی را نظر برتر از آن است. او می داند که این افسانه ها، بیان استعاری و تمثیلی معانی والایی هستند، گرانبار از اخلاق، حکمت و معرفتی که تنها اندیشه معنی جوی، بدان ها راه پیدا خواهد کرد. عروسان پردگی این داستان های خیال انگیز، بی هیچ تردید، پرستش زیبایی و جمال می باشد، که همانا عرفان میترایی است که خواهر گیر عرفان اسلامی بوده است.
می باید دانست که داستان های شاهنامه، دارای دو فضای متفاوت با یکدیگراند : یکی میترایی و دیگری مزدایی، دو فرهنگ متمایز و قابل توجه، اما آیین میترایی همان آیین ((مجوس)) (مغی) بوده است که اصلاحات ((دیر مغان))، خرابات (خورآباد)، پیرمغان، مغ و مغ بچه و جز اینها همانندی بسیاری با فرهنگ اسلامی داشته است (1).
1- درباره این اصطلاحات رک : فرهنگ لغات، تعبیرات و اصطلاحات عرفانی: تألیف دکتر سیدجعفر سجادی، تهران، طهوری 1370، نیز : فرهنگ اشعار حافظ: تألیف دکتر احمدهای رجایی بخارایی، تهران، علمی
منبع : مهر و آتش
انتشارات سوره مهر چاپ سال 81
تألیف : مهرداد اوستا
به کوشش : بهروز ایمانی
تایپ : سایه
کلمات کلیدی: سایه رهگذر، شاهنامه، مهرداد اوستا، بهروز ایمانی، فردوسی، مهر و آتش، زبان دری، تمثیلی