هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند چنان زى که در تو طمع نبندند . [نهج البلاغه]
به دیدارم بیا

*** افسانه میترایی

افسانه میترایی بدین گونه است که :

دختری مقدس، زیبا و پاکیزه دامن، روزی به سحرگاهان، از برای نیایش، در برکه ای مقدس، که به میان کوهساری به صورت دریاچه ای با گل های نیلوفر آبی قرار داشت، به غسل و وضو در آمده بود. آفریدگار خورشید، میترا، بر غنچه های گل نیلوفر، اشعه پاک و درخشان خود را فروتابید و دختر از آن شعاع آسمانی بارور شد و از پس چندی، فرزند بزاد، با بالا و دیداری خدایی از انوار زندگی بخش خورشید و همین کودک بود که چون از دختر پاکدامن کاهن معبد، زاده شد و ببالید و برآمد، و به الهام های غیبی، آیین ((مهر)) را ابلاغ کرد. این آیین خداونگار عالم را، که خورشید و ماه و ستارگان آفریده او بودند، نماز می بردند. پیروان ((میترا)) را به راستی، شجاعت و رادی و مهر دعوت می کرد، به کشت زمین و پرورش درختان بارور، گله داری و آبادانی فرا می خواند. پیشرفت کیش میترا به اندک روزگاری توانست قسمت اعظمی از جهان آن روز را به پذیرفتن تعالیم خردمندانه خود بخواند و بسیاری از سرزمین ها را به رغبت پیرو خود سازد.

 

منبع : مهر و آتش

انتشارات سوره مهر چاپ سال 81

تألیف : مهرداد اوستا

به کوشش : بهروز ایمانی

تایپ : سایه

 

 



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 89/3/19:: 4:40 عصر     |     () نظر