سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] بزرگتر توانگرى نومیدى است از آنچه در دست مردم است . [نهج البلاغه]
به دیدارم بیا

پانزدهم آذر

زمان گذشته، حس میکنم قرنهاست روی این رختخواب افتادم. چیزهای اطرافم مثل رویا می‌مونن. انگار دارم خواب می‌بینم. اینجا خونه پدریمه. همون خونه‌ای که از بچگی توش زندگی کردم. اما انگار خواب‌وخیاله. انگار آدمهایی که می‌بینم از سرزمین دیگه‌ای اومدند. همه شدند دایه دلسوزتر از مادر. بعداز گذشت چندروز حالا فرصت نوشتن دارم اونهم با حال‌خرابی که توان به دست گرفتن خودکار رو ندارم. انگار چیزی گم کردم. خدایا کمکم کن. تنها خواسته‌ام همینه.

بهتره افکارم رو جمع‌وجور کنم و راجع به اتفاقاتی‌که افتاده بنویسم. اینجوری راحت و خالی میشم. اما امروز وقت نوشتن نیست. حالم خیلی خرابه.



نوشته شده توسط sayeh rahgozar 88/9/10:: 12:20 عصر     |     () نظر